وارد مدرسه که میشوم خبری از هیاهوی دیگر مدارس نیست. سکوت سالن ورودی را حضور چند دانشآموز میشکند. علی، محمدحسین و فرهاد در حال شوخیکردن با یکدیگرند. صدایی مبهم در سالن میپیچد و بعد این دستها هستند که حرف میزنند. اینجا هنرستان پسرانه ناشنوایان فاطمهالزهرا(س) در محله دانشجوست.
مدرسه سال 86 توسط دو خیّر به نامهای حسن صرافزاده و حسین فرهبد ساخته شده است. ساختمانی دایرهای شکل که 400مترمربع مساحت دارد و در حال حاضر 54دانشآموز در آن مشغول تحصیل هستند.
در روزهایی که پس از تعطیلات کرونایی بار دیگر مدارس بازگشایی شده است، دانشآموزان اینجا هم پای میز و صندلی مدرسه آمدهاند تا با زبان دستهایشان سکوت مدرسه را درهم بشکنند. ما هم در ساعاتی که کنار آنها میگذرانیم، سراپا چشم هستیم و آرام و بیصدا فقط حرکاتشان را نگاه میکنیم.
هنرستان پسرانه ناشنوایان فاطمهالزهرا(س)، دارای سه گارگاه تأسیسات، برق و چوب است. هر کدام از دانشآموزان برحسب علاقه در یکی از کارگاهها کار میکنند تا آن حرفه را یاد بگیرند. برای بسیاری از دانشآموزان ناشنوا، حرفهآموزی راحتتر از فراگرفتن درسهای تئوری است چراکه چشم به دست استاد میدوزند و کارهای عملی را یاد میگیرند.
در کارگاه چوب، بچهها کابینتسازی را یاد میگیرند. البته کنارش خیلی کارهای دیگر هم انجام میدهند. به عنوان مثال میکائیل در حال ساخت قابی چوبی برای یک آینه است. امیر هم چندی پیش یک جادستمال کاغذی و جامدادی ساخته که اکنون روی میز مدیرشان است و حالا دارد یکی دیگر برای معلمشان درست میکند.
دانشآموزان هیچ واکنشی به صدای دلخراش دستگاهها و ارههای برقی ندارند. در افکار خودشان غرق هستند و در فضای مجازی دنبال ایدههای تازه میگردند تا ابزارها و وسایل جدیدی بسازند. خیلی از وسایل چوبی مدرسه هم ساخته دست خودشان است.
در کارگاه تأسیسات دانشآموزان با جوشکاری و چگونگی نصب و تعمیر کولرها، یخچال، چیلر و مانند اینها آشنا میشوند. بدنه برقی چند یخچال و کولر آبی و گازی گذاشته شده است و دانشآموزان روی آنها کار میکنند. البته صدای موتور را نمیشنوند برای همین از روی چراغها متوجه کارکردن و کارنکردن موتور میشوند و تعمیراتشان را ادامه میدهند.
سیدحسام در حال جوشکاری است و چند دانشآموز دیگر محافظها را روی صورت گرفته و نظارهگر کارش هستند. در کارگاه برق هم برقکاری ساختمان آموزش داده میشود. این کارگاه پر از سیم و ابزارهای برقی است. قسمتهای زیادی از دیوار کارگاه هم پوشیده از بنرهای هشدار برای رعایت اصول ایمنی است.
سالن ورزشی مدرسه، دو میز پینگ پنگ، یک میز فوتبال دستی و یک میز بازی شطرنج دارد. چون بچههای اینجا بیش از دیگران با چشمهایشان زندگی میکنند، در چنین ورزشهایی هم مهارتی بیش از دیگران دارند. دستههای فوتبال دستی با سرعت در انگشتان مجید میچرخد و جواد هم سریعتر از او پاسخ میدهد.
توپ با هر ضربه بهسمتی میرود و چشمان آنها همراه با توپ میچرخد. وقتی گلی زده میشود، بازیکنان و تماشاچیان برای ابراز شادی و هیجان، چشمهایشان را به هم میدوزند و دستهایشان را به هم گره میزنند.
آنها فشارهای روحی مختلفی دارند که حتی ممکن است توسط خانوادهشان درک نشوند
حیاط وسط مجموعه دو دروازه فوتسال و یک تور والیبال را در خود جای داده اما تجربه و آمارها نشان داده است، دانشآموزان به رشته کشتی علاقه بیشتری دارند و مقامهای متعددی در آن گرفتهاند. به گفته مدیر هنرستان هر سال ناشنوایان کشتیگیر اینجا یک یا چند مقام قهرمانی کسب میکنند. همین مقامها هم دیگر بچهها را ترغیب میکند که سالهای بعد در این رشته تمرین کنند.
به نظر مدیر هنرستان پسرانه ناشنوایان فاطمهالزهرا(س)، ورزش برای ناشنوایان خیلی لازم و ضروری است. آنها فشارهای روحی مختلفی دارند که حتی ممکن است توسط خانوادهشان درک نشوند. گاهی از اینکه نمیتوانند منظورشان را به دیگران بفهمانند چنان دلگیر میشوند که رو به انزوا میآورند و در این بین، ورزش کمک زیادی به حفظ روحیه آنها میکند.
حسن محقق از سالهای ابتدایی تأسیس این مجموعه یاد میکند و میگوید: آنزمان 250دانشآموز داشتیم که بعضیهایشان از شهرهایی غیر از خراسان رضوی بودند. حتی از کرمان، بوشهر، یزد و سمنان هم دانشآموز داشتیم اما به مرور در دیگر شهرها، مدارس ناشنوایان ساخته شد و تعداد دانشآموزان ما کاهش پیدا کرد.
هنرستان ناشنوایان فاطمهالزهرا(س) پایگاه پشتیبان هم هست. به این معنا که دانشآموزان ناشنوا یا کمشنوایی که در مدارس عادی با سمعک درس خواندهاند، اگر در درسهایی مانند فیزیک، ریاضی و شیمی ضعیف باشند، میتوانند بیایند از کلاسهای جبرانیای که آموزش و پرورش در این مرکز برایشان میگذارد استفاده کنند.
به گفته محقق، در سالهای اخیر سیاست آموزش و پرورش تغییر پیدا کرده و اولویت بر این است که کمشنوایان و حتی ناشنوایان در مدارس عادی درس بخوانند تا از همان کودکی لبخوانی را فرابگیرند و بتوانند با افراد عادی ارتباط برقرار کنند.
او میگوید: ناشنوایانی که در مدارس عادی و کنار دیگر دانشآموزان درس میخوانند در بزرگسالی به مراتب قویتر و موفقتر از سایر ناشنوایان هستند چراکه این همنشینی با افراد عادی، کمک میکند تا ناشنوایان زندگیای عادی داشته باشند.
پای کلاس و درسهای تئوری ناشنوایان که میرویم سر درددلهای معلمان باز میشود. ناشنوایان فقط آنچه را دیدهاند درک میکنند. آنها هیچ استنباطی از مفاهیمی مانند روح، معاد و مانند آن ندارند و آموزگار، بهسختی میتواند این مفاهیم را منتقل کند.
معلم باید به زبان اشاره مسلط باشد اما گویا قبل از ورود آنها به مدرسه ناشنوایان، هیچ آموزشی برای یادگیری زبان اشاره به معلمان داده نمیشود. محسن داوودی که خودش ناشنواست و از ابتدا در مدارس ناشنوایان تدریس داشته است، بدون اینکه بشنود، بسیار روان و مانند افراد عادی صحبت میکند.
او که اکنون در آستانه بازنشستگی است میگوید: سالهاست فریاد زدهایم و گفتهایم نیروهایی تربیت کنید که زبان اشاره را یاد داشته باشند و بتوانند با این بچهها ارتباط برقرار کنند اما کسی اهمیت نداد و اکنون بسیاری از معلمان ناشنوایان به زبان اشاره مسلط نیستند.